بر تو اى رسول خدا، آیا اجازه مى دهى که با شما در زیر این عبا باشم؟
فرمود: و سلام بر تو اى برادر و وصى و جانشین من و صاحب پرچم من در محشر، آرى به تو اجازه دادم. على نیز به زیر عبا درآمد.
آن گاه خودم به سوى عبا رفتم و گفتم: سلام بر تو اى پدر جان! اى رسول خدا، آیا اجازه مى دهى که با شما زیر این عبا باشم؟ به من فرمود: سلام بر تو اى دختر من و پاره ى تن من، به تو اجازه دادم. من هم با آنان در زیر عبا درآمدم.
چون جمع ما کامل شد و همگى به زیر عبا جمع شدیم پدرم رسول خدا طرف عبا را گرفت و با دست راست خود به آسمان اشاره کرد و گفت:
خداى عزوجل فرمود: «اى فرشتگان من واى ساکنان آسمانهاى من، من آسمان برافراشته و زمین گسترده و ماه تابان و خورشید درخشان و چرخ گردان و کشتى روان و دریاى خروشان را نیافریدم جز به خاطر دوستى این پنج تن که اینک در زیر عبا هستند».
جبرئیل امین گفت: پروردگارا، چه کسانى در زیر عبا هستند؟ خداى عزوجل فرمود : آنان خاندان نبوت و معدن رسالت اند، آنانند فاطمه و پدرش و شوهر و فرزندانش.
جبرئیل گفت: پروردگارا، آیا مرا اجازه مى دهى که به زمین فرود آیم تا ششمین نفر با آنان باشم؟ خداى عزوجل فرمود:
آرى، تو را اجازه دادم. جبرئیل امین فرود آمد و به پدرش گفت: سلام بر تو
اى رسول خدا، خداوند برتر و والا تر را سلام مى رساند و به تحیت و تکریم
مخصوص داشته، مى فرماید: «به عزت و جلالم سوگند که من آسمان برافراشته و
زمین گسترده و ماه تابان و خورشید درخشان و چرخ گردان و دریاى خروشان و
کشتى روان را نیافریدم مگر به خاطر شما و دوستى شما.» و اینک مرا اجازه
داده که با شما درآیم، آیا اجازه مى دهى اى رسول خدا؟ پدرم فرمود: و سلام
بر تو اى امین وحى خدا، آرى تو را اجازه دادم. جبرئیل نیز با ما به زیر عبا
درآمد و به پدرم گفت: خداوند
به شما وحى فرستاده، مى فرماید: جز این نیست که خداوند مى خواهد هرگونه پلیدى را از شما خاندان دور سازد و شما را پاک و پاکیزه قرار دهد.
على به پدرم گفت: اى رسول خدا، مرا خبر ده که چه فضیلتى نزد خداوند براى نشستن ما در زیر عبا هست؟ فرمود: سوگند به خدایى که مرا به حق به پیامبرى برانگیخته و براى رسالت همراز خود ساخته، این خبر ما در هیچ محفلى از محافل اهل زمین که جمعى از شیعیان و دوستان ما در آن باشند یاد نمى شود جز آنکه رحمت الهى بر آنان فرود مى آید و فرشتگان گردا گرد آنان جمع مى شوند و براى آنان آمرزش مى طلبند تا از آن مجلس پراکنده شوند. على گفت: در این صورت به خدا سوگند که ما رستگار شدیم و شیعیان ما نیز رستگار شدند به خداى کعبه سوگند.
پدرم بار دوم فرمود: اى على، سوگند به خدایى که مرا به حق به پیامبرى برانگیخته و براى رسالت همراز خود ساخته، این خبر ما در هیچ محفلى از محافل اهل زمین که جمعى از شیعیان و دوستان ما در آن باشند یاد نمى شود جز آنکه اگر اندوهگینى در میان آنان باشد خداوند اندوهش را برطرف مى سازد، و اگر غمزده اى باشد خداوند غمش را مى زداید، و اگر حاجتمندى باشد خداوند حاجتش را برمى آورد.
على گفت: در این صورت به خدا سوگند که ما رستگار و خوشبخت شدیم و نیز شیعیان ما در دنیا و آخرت رستگار و خوشبخت شدند به خداى کعبه سوگند.