بسم الله الرحمن الرحیم

1

خدا را صد هزار مرتبه شکر میکنم که این توفیق را به من داد طی یک ماه گذشته دوبار زائر سرزمین های نور جنوب کشور بودم. یک بار به عنوان مسئول یک کاروان دانشجویی و یک بار هم به عنوان یک زائر معمولی.

حکایت حال و هوای اردو های راهیان نور را آنان که نرفته باشند به نظرم بعیده درک کنند.
7 ام فروردین برای ششمین بار بود که در اردوی راهیان نور شرکت میکردم. پیش از این یک بار راهیان نور شمالغرب (کردستان) و 4 بار راهیان نور جنوب (خوزستان) شرکت کرده بودم.

بار اولی که راهیان رفتم یک زائر معمولی بودم. بهمن 90 توسط ناحیه بسیج دانشجویی استان تهران در قالب اردوی طرح ولایت استانی رفتیم جنوب.بار بعد باز یک زائر معمولی بوم در سفر راهیان کردستان. تابستان 91. بار سوم آبان 91 برای قرائت دعای عرفه بود. کاروان بزرگی بودیم. اگر اشتباه نکنم 11 اتوبوس از دانشجویان بسیجی استان تهران که 10 اتوبوسش خواهر بودن! من مسئول اتوبوس دانشگاه خودمان بودم. دفعه بعد اسفند 92 بود که دانشجوهای دانشگاه خودمان را برای اولین بار به طور مستقل بردیم راهیان. مسئول کاروان بودم. بار پنجم مسئول یک کاروان 160 نفره دانشجوهای خواهر بسیجی از 6 دانشگاه پیام نور استان. مسئول کاروان بودم! خدا را شکر چقدر هم اردوی خوبی بود. و خدا به خیر کند دفعه بعد معلوم نیست یه کاروان چند نفره را باید ببریم منطقه!

همان طور که گفتم 12 تا 16 ام اسفند 92 خدا این توفیق را بهم داده بود به عنوان مسئول کاروان راهیان نور محور مرکز بسیج دانشجویی دانشگاه های پیام نور استان 160 نفر از دانشجوهای را ببریم جنوب. خدا را صد هزار مرتبه شکر به لطف شهدا خیلی اردوی با صفا و خوبی هم بود. شهدا مهمونی خوبی را برایمان تدارک دیده بودند.

البته در این سفر واقعا مسئولیت سنگین بود. فکرش را بکنید 150 تا خواهر از 6 دانشگاه مختلف و در قالب چهار اتوبوس باید مدیریت میکردم. با تمام این سختی ها شکر خدا بخاطر لطف شهدا و کار کردن خالصانه همسنگرانم (چه برادران پشتیبان چه خواهران مسئول) اردو خیلی خوب بود و حتی در نظر سنجی ای که بعد از اردو انجام دادیم 52 در صد گفتند اردو عالی بوده و 39 درصد گفتند خوب! 5 درصد متوسط و2 درصد بد.
حجم کار سنگینم در کاروان باعث شد نسبتا خودم کمتر بتونم از یادمان ها استفاده کنم. منطقه فکه را اصلا خودم نتونستم وارد یادمان بشم. توی هویزه وقتی داشتم برمیگشتیم بغضم گرفته بود که چرا وقت نکردم برم سر مزار شهید علم الهدی  و...

2

اینجوری بود که به رفقا سپردم  اگر کاروانی در نوروز 93 میره منطقه خبر بدن که من هم این بار به عنوان یک زائر معمولی عازم بشم و خودم بتونم بدون دغدغه های مدیریتی با داداش های بزرگترم (= شهدا) خلوت کنم. و خدا را شکر که این توفیق نصیبم شد و 7 ام تا 11 ام فرودین ماه همراه کاروان 130 نفره موسسه فرهنگی مهتدین شدم. موسسه مهتدین یک موسسه فرهنگی است در شمال تهران که با همکاری مساجد کلاسهای مختلف عقیدتی را برای بچه های مذهبی دبیرستانی برگزار میکنند. این اردو هم دانش آموزان دبیرستانی و مربیان کلاسهاشون را می بردن جنوب. من هم با توجه به آشنایی که با یکی از این مربی های عزیز موسسه داشتم به عنوان مهمان در اردو شرکت کردم. 

در سفر های قبلی (بغیر از سفر اول و دوم) اصولا کاروان ما کاروان خواهران بود. این بار اما خدا راشکر توفیق داشتم که با یک کاروان برادر برم منطقه.  یکی دیگر از حسن هایی که این اردو برای من داشت این بود که میخواستم از بیرون نحوه مدیریت این کاروان را با نحوه مدیرت خودم مقایسه کنم. اینجوری میتونستم از جهاتی نقاط قوت و ضعف کاروانهای خودمان و مدیریتم را بسنجم.

3

برنامه های اردو های جنوب ما در بسیج دانشجویی  در  این سالها چهار روزه بود.برناممون هم تقریبا این مدلی بود که روز اول دوکوهه.فتح المبین . شرهانی. روز دوم فکه. کانال کمیل. چزابه . دهلاویه .و هویزه . روز سوم هور .طلائیه . شلمچه . روز چهارم خرمشهر  و معراج الشهدا اهواز. اما برنامه مهتدین متفاوت بود. روز اول کلا دوکوهه بودن! سلام من به دوکوهه ...در واقع یک روز مهمان حاج احمد متوسلیان و حاج همت بودیم. محل اسقرارمون هم دقیقا ساختمان های چهار طبقه قدیمی جلوی حسینیه حاج همت بود. دقیقا جایی که شهدا آنجا استقرار داشتند. البته ساختمان ها بازسازی شده بود ولی دقیقا همان جا بودیم.