نورانی ترین لحظات

بسم الله الرحمن الرحیم

در این ساعات پایانی ۱۳۹۳ که با خودم فکر میکنم، دقیقا نمیدانم کدام صحنه اش نورانی تر بود،
آن هنگامه ی قدم به قدم سه روز پیاده روی؟
هنگام شمردن یکی یکیه ستونها؟
هنگام روضه و سینه زنی در موکب های اسکان شب؟
آن هنگام باران آمدن بعد از اقامه نماز صبح؟
آن هنگام نذری خوردن ها؟
آن لحظات نماز و دعا و عبادت؟
آن هنگامی که دستم در شبکه های ضریح مولا علی گره خورد؟
آن هنگامی که در کاظمین همش به یاد علی ابن موسی الرضا بودم؟
هنگامی که حسرت زیارت سامرا به دلم نشسته بود؟
آن هنگامی که عکس نائب امام زمان رو در میان برادران عزیز غیر ایرانیم توزیع میکردم؟
آن هنگامی که به نیت تمامی شهدایی که در آرزوی رسیدن به کربلا در ۸سال دفاع مقدس شهیدشدن، پرچم جمهوری اسلامی ایران به دست گرفته بودم؟
آن هنگامی که روز آخر پیاده روی کم آوردمو نقش بر زمین شدم؟...
آن هنگامی که بعد از ۹۰ کیلومتر،در ورودی کربلا چشممان به گنبد نورانی حرم اقاابولفضل افتاد و ...؟
هنگامی که سلام رهبر و خانواده و دوستان و آشنایان را به اباعبدالله رساندم؟
آن هنگامی که در بین الحرمین از شدت ازدحام در حال له شدن بودم؟
آن هنگامی که روز اربعین، بعد از ظهر،کنارضریح امام حسین(ع)، زیر قبه، زیارت اربعین خواندم؟
.
.
.
نمیدانم. نمیدانم کدام یک ازین صحنه ها نورانی تر بودن..
اما میدانم نورانی ترین لحظات سال ۹۳ من، ثانیه ها و ساعت ها و روزهای پیاده روی و زیارت اربعین سیدالشهدا بود.

ان شاالله در این سال جدید، روزی همه مان شود. به لطف حضرت زهرا(س).

سنگ محک اجرای عدالت قضایی

بسم الله الرحمن الرحیم

عضو شورای تبیین مواضع بسیج دانشجویی کشور:

اجرای حکم مهدی هاشمی رفسنجانی سنگ محک اجرای عدالت قضایی در جمهوری اسلامی است

بعد از سالها انتظار سرانجام طی هفته گذشته حکم اولیه پرونده مهدی هاشمی رفسنجانی توسط قوه قضاییه صادر شد و ایشان به 15 سال حبس محکوم شد. شنیدن خبر محکومیت این مفسد اقتصادی و امنیتی در آستانه سال جدید باعث خوشحالی مردم شده که جا دارد بخاطر این اقدام، از قوه قضاییه تشکر کنیم. بخصوص که در جریان این پرونده فشارهای زیادی به این قوه وارد شده بود وخواهد شد. قطعا از دستگاه قضایی جمهوری اسلامی انتظاری جز مقاومت و تسلیم نشدن در برابر این فشارهای سایسی نمی رود.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی سازمان بسیج دانشجویی؛ ایمان ایرانی، عضو شورای تبیین مواضع بسیج دانشجویی کشور اظهار داشت:اجرای حکم مهدی هاشمی رفسنجانی سنگ محک اجرای عدالت قضایی در جمهوری اسلامی است.

متن کامل در سایت سازمان بسیج دانشجویی

شماره پلاک - دو خاطره

بسم الرحمن الرحیم

خاطره یک.

پریروز چهارراه فرمانیه رد میشدم. متوجه شدم خانم هایی که در ماشینی که کنار خیابان پارک کرده کشف حجاب کرده اند. دو نفر خانم جلو بودند بدون روسری و با یک آقایی که عقب نشسته بود جرو بحـث میکردند. کمی صبر کردم ببینم روسری شون رو درست میکنند یا نه. دیدم نخیر گویا چنین قصدی نیست. رفتم جلو به اون آقا که شیشه پنجره اش هم کمی پایین بود گفتم بگید حجابشون رو درست کنن. یه نگاهی کردو گفت باشه. اما چیزی نگفت. اون دو نفر خانم هم به من نگاه کردند و عکس العملی نشان ندادن. دوباره رو کردم بهشون و گفتم که نگفتی حجابشون رو درست کنن. اینبار رو کرد به اون دو خانم و بهشون گفت حجابتون رو درست کنید. یکی از خانم ها این کارو کرد اما یکی دیگشون نه! عجب آدم پررو و بی حیایی بود طرف!

اینبار رفتم کمی جلوتر و جلوی چشم این سه نفر شماره پلاکشون رو برداشتم! هرسه شون با تعجب نگاهم کردن. من رفتم و برنگشتم که ببینم آخر اون خانم بی حیا حجابش را درست کرد یا نه. اما کمی جلوتر پسره از ماشین اومد بیرون و چندتا فحش داد! توجه نکردم و رفتم.

شماره پلاک رو به مرکزی میدم. ماشینشون رو میخوابانن.

شما هم اگر مورد مشابهی دیدید شماره پلاک. محل واقعه  و ساعت آن را برام پیامک کنید.

خاطره دو.

دیروز مسیر هفت تیر - نوبنیاد توی صف تاکسی بودیم. با یکی از برادران هم دانشگاهی. صف طولانی هم بود. بعد از مدتی که منتظر ماشین بودیم. یک ون اومد و ما هم سوار شدیم. توی ماشین که نشستیم از ضبط ماشین صدای خواننده زنی می آمد. رو کردم به راننده و گفتم آقا خاموش کنید ضبط رو. صدای ضبط رو کم کرد. بعد دید من همچنان دارم نگاهش میکنم. گفت چی؟ گفتم: میگم ضبط رو خاموش کنید. گفت نمیخوام. گفتم شما باید خاموش کنید. گفت نمیکنم. گفتم پس ما پیاده میشیم شماره پلاکتم میدم شهرداری میدونن باهات چی کار کنن!

از ماشین پیاده شدیمو پلاکش رو برداشتم.

اولین باری بود که میدیدم یک تاکسی شهرداری از خاموش کردن ضبطش خودداری میکرد. روش خیلی زیاد بود این تاکسی ران! امروز در سامانه شکایات شهرداری تهران (1888) موضوع را ثبت کردم.

یک بار سر یک موضوع دیگه ای دیده بودم شهرداری خیلی جدی به این شکایات رسیدگی میکنه.

سوال.
ان شاالله همه ما در موارد مشابهی که برامون پیش میاد به وظیفه دینی و انقلابی خودمون عمل میکنیم دیگه؟
میدانیم اگر ما مذهبی ها عکس العملی نسبت به این موارد نشان ندهیم چه به حال روزگارمان می آید دیگه؟ نرسد روزی که بر اساس غفلت ما آنها ما رو امر به منکر کنن و مثلا بگن خانم این چه چادریه یا این چه روسریه یا آقا این چه کاریه چرا نماز میخونی چرا فلان آهنگ رو تو ماشینت نمیذاری و ...

توصیه های کابردی امام خامنه ای در مورد واجب فراموش شده - امر به معروف و نهی از منکر را در اینجا بخوانید

مشغله هام کمتر میشود!

بسم الله الرحمن الرحیم

به امیدخدا بعد از یکسال توفیق شد در سنگر دیگری از مجموعه بسیج دانشجویی استان تهران خدمت کنم و مسئولیت بسیج دانشجویی پیام نور را تحویل دادم. ان شاالله در مسئولیت جدید سرم خلوت تر میشود و کمی هم به این وبلاگ خواهم رسید! بخصوص در سال 94. امیدورام مانند گذشته حداقل هفته ای یکبار مطلبی بنویسم در اینجا.
حقیقتا امور برگزاری کاروان های راهیان نور انرژی بسیاری ازم گرفت که به خیلی از کارهای شخصی هم نرسیدم چه برسه وبلاگ نویسی ای که خیلی دوست دارم متوقف نشود.
خودم در سه تا از کاروان ها حضور داشتم. جای دوستان خالی از خیلی مناطق هم، چندباره یا یکباره زیارت کردم.

آدمی ام که سخت خوابم میبره. بخصوص اگر نور زیاد باشه! اما این تصویری که میبینید را بچه ها در کاروان آخر راهیان، داخل اتوبوس ازم گرفتن! محض ریا:

ان شااالله که مورد قبول حضرت حق قرار گرفته باشد...

راهیان نور

بسم الله الرحمن الرحیم

امسال نوفیقی شد،سه سری راهی سرزمین های نور شدم!
مسئولیت ستاد کاروان های راهیان نور دانشگاه های پیام نور استان تهران برعهده حقیر بود و خودم با سه کاروان راهی مناطق شدم.


اگر راستش را بخواهید باز هم دوست دارم اگر کاروانی بود من را هم به این سرزمین ها ببرد. به شرهانی. به کانال کمیل. به شلمچه.