قل انما اعظکم بواحده ان تقوموالله مثنی و فرادا

سفرنامه عشق - قم پایگاه بصیرت

بسم رب مهدی(عج)




(قسمت اول)
پارسال تقریبا همین زمانها بود که حضرت آقا سفر کردند به شهر مقدس قم! سفری که بنده حقیر هم توفیق داشتم در روز اولش حضور داشته باشم ودر خیابان 19 دی قم از مولایم استقبال کنم ... با توجه به سفر فردای امام به کرمانشاه و در حالی که خاطرات سفر تاریخی آقا به قم برایم زنده شده،دیدم جا داره حکایت سفرم واستقبال از اقا را براتون بنویسم که خواندنی هم هست!

دوستان بعضا میدانند که خانواده من چه ازطرف پدری چه مادری اهل قم هستند. الان هم تقریبا همه فامیل هایمان و حتی خواهر خودم ساکن قمند.در واقع من یه جورایی شهر قم را شهر خودم میدونم. پارسال نزدیکای دهه کرامت بود که خبر سفر امام به قم توسط یکی از نماینده های این شهر در مجلس اعلام شد.یادش بخیر از خوشحالی تقریبا از پشت کامپیوتر عملا پریدم هوا!
از وقتی که روز دقیق سفر حضرت آقا توسط دفترشون اعلام شد(27 مهر 89 مصادف با میلاد امام رضا (ع)) همش تو این فکر بودم جور کنم که در مراسم استقبال حاضربشم. خب در مورد اینکه چرا همچین اشتیاقی داشتم به نظرم خیلی واضحه! آنانی که اهل ولایت و عشق به دین و ایمانشان هستند خوب میفهمند چه حسیه.از طرفی سخن مرحوم آیت الله بهجت(ره) در مورد استقبال رهبر را هم شنیده بودم که گفته بودند:اگر مردم می دانستند که استقبال این سید چقدر ثواب دارد هیچ کس در خانه نمی نشست " .سید مرتضی آوینی میگوید آنان که معنی ولایت را نمیدانند در کار ما سخت در عجب هستن.
این وسط البته یک مسئله ای وجود داشت:به خودم میگفتم آیا درسته شخصی مثل من که ساکن تهرانم برم استقبال آقا در یک شهر دیگه؟ سر این سوال که فکر کردم دیدم اصولا این سفر حق مردم قمه واگر مثلا حضور من باعث بشه برای یک لحظه هم که شده یک قمی کمتر بتونه اقا رو ببینه اون دنیا جواب طرف رو چی بدم؟! اما جواب این سوال برام حل شد واون اینکه من یه جورایی اصولا قمی باید به حساب بیام.درسته که الان ساکنش نیستم اما دلم اونجاست(!!) و اصالتا قمیم وحتی دوس دارم در آینده از این تهران شلوغ فرار کنم و به دیار اجدادی خودم برگدم! به خاطر همین و به دلیل سکونتی که سالها بعد در قم خواهم داشت(!!) و اینکه  امام سیدعلی مگر چند بار به قم سفر میکنند خودم را راضی کردم که در این ضمینه هیچ ایرادی بهم وارد نیست!
سه شنبه روزی بود. اتفاقا راضی باشید که اون روز مدرسه کلاس آقای دلشاد هم داشتیم! اما من مدرسه رو پیچوندمو صبح ساعت هفت بود که رسیدم ترمینال جنوب.
هر که دارد هوس زیارت نایب امام زمان(ع) بسم الله...
هر که دارد هوس فریاد زدن عشق به ولایت،عشق به همه خوبی ها،عشق به انقلاب و امام وشهدا،عشق به اسلام عزیز  بسم الله...

(قسمت دوم)
ترمینال جنوب سوار یه ماشین سواری شدم و با دوهزار تومان کرایه اومدم قم. اتوبان خلوت بود .منم تقریبا ساعت هشت بود که رسیدم. نرسیده به عوارضی روی بعضی تیه ها یه سری سرباز با لباس سبزسپاه ایستاده بودند .حدس زدم هنوز رهبر نیامدن که اینا اینجا ایستادن.شهر قم به علت نزدیکی با فرودگاه امام خمینی(ره) فرودگاه نداره و رهبر هم حکما با ماشین باید اومده باشن. عوارضی قم را که رد کردیم اصولا فضا به یکباره عوض شد! پوستر های بزرگ و زیبایی از اقا  نظر هر رهگذری را به خودش جلب میکرد.خیلی کیف کردم! کمی جلوتر در اولین میدان شهر حدود چند ده نفری با گل و اسفنددود کرده ایستاده بودن! در حالی که اصلا مسیر استقبال یه جای دیگه بود اما این حرکت خودجوش مردم خیلی ارزش داشت که سر اولین میدان شهر با اسفند دود کردن وشاخه های گل ورود آقا را تبریک بگن.

سوار یه تاکسی شدم و گفتم حرم.مسیر استقبال از آقا خیابان 19دی(باجک) که از اصلی ترین خیابانهای شهره و آخرش هم متصل میشه به حرم حضرت معصومه(س) اعلام شده بود اما این مسیری که من از ان خودمو به حرم رسوندم مسیر دیگری بود.  باید اعتراف کنم در همین مسیر از میدان اول شهر تا حرم صحنه های جالبی به چشم دیدم که باورم نمیشد! پشت بسیاری از ماشین های پارک شده در کنار خیابانها عکسهای رهبر زده شده بود و مردم هر کدام به سلیقشون عباراتی در خوش آمد گویی از رهبر پشت شیشه هاشون یا جاوی کاپوت یا روی پنجر های ماشینشون زده بودن."امام آمد" مغازه ها رو که اصلا نگو! اگر مثلا یک طرف خیابان را در حین حرکت ماشین نگاه میکردی کلکسینونی از عکسای آقا رو روی در وپنجره مغازه ها مشاهده میکردی!! اداره های دولتی هم در استقبال و خوش امد گویی به اقا پوسترهای رنگارنگ و زیبایی زده بودن اما این عکسایی که مردم خودشون وخود جوش وبه عشق رهبرشون به مغازه ها زده بودن خیلی بیشتر بهم چسبید. خلاصه فضای شهر خیلی دیدنی شده بود. و همه اینها نوید یک استقبال به یاد ماندنی را میداد...

حدود ساعت هشت و بیست دقیقه بود که رسیدم به میدان شهید مطهری (نزدیک حرم). اینجا دیگه تا چهاراره بازار و انتهای خیابان 19 دی راهی نبود وانبوه مردم، زن و مرد، پیر و جوان که با پای پیاده داشتن به سمت خیابان 19 حرکت میکردند دیدنی بود . بعضا هم عکسای زیبایی از رهبر به دست داشتند. از روی پل رود خانه رد شدم رودخانه را  که نگاه کردم( آنانی که قم رفته باشن میدانند قسمتی از این رودخانه به خیابان تبدیل شده) دیدم تا چشم کار میکنه  سیل جمعیته که داره به سمت مسیر استقبال حرکت میکنند.منظره جالبی بود...و این حضور یعنی عشق به ولایت...

به چهاراره بازار (تقاطع خیابان 19 دی  و خیابان دیگری) که رسیدم دیگه هیچی!همین ابتدا توی ازدحام جمعیت گیر کردم. کاش واقعا صدا وسیما میتونست این حضور رو از نزدیک و از زاویه غیر هلی کوپتری نشون بده که به نظر من خیلی بهتر می بود.چهاراره بازار تقریبا انتهای خیابان 19 دی است. از همین جا شروع کردم به سمت ابتدای مسیر استقبال حرکت کردن. خیابان 19 دی یک خیابان 35متری است. وسط خیابان ازاین  بتونها  گذاشته بودند .بعدش دو ردیف نرده(ازین ها که برای داربست ها استفاده میکنند)این طرف بتون ها بچه های بسیج دست در دست هم بودند وآن طرفه نرده ها هم به فاصله دو سه متری سرباز هایی با لباس سپاه ایستاده بودند که اصلا اجازه نمیدادن کسی بره اونطرف. انصافا هم به کسی اجازه نمیدادند اون طرف بره!(البته توضیح خواهم داد که بعد از آمدن ماشین رهبر این همه نظم کجا رفت!!)

از مسیر 5 کیلیومتری استقبال من دو کیلومترش را قبل از ورود رهبر دیدم. از همان چهارراه بازار تا تقریبا میدان جهاد پیاده روی کردم. یکی از هدفهایم از سفر  برای خودم این بود که چهره به چهره بتونم عاشقان امام را ببینم...
تا زمان رسیدن رهبر، به جایی که ما استاده بودیم، که تقریبا دوساعتی طول کشید کارم همین بود. وصحنه های زیبایی دیدم. حتی قشنگ یادمه که چند جا بغضم گرفت. بغضم گرفت از این همه اشتیاقی که مردم  فقط برای چند لحظه دیدن رهبرشون داشتند .از شور و حرارات جوانهای قمی که با چه انگیزه ای شعر میدادن." صل علی محمد نایب مهدی امد" " خونی که در رگ ماست هدیه به رهبر ماست" ،"از تو به یک اشارت از مابه سر دویدن".
چندجا بغضم گرفت از اینکه پیرزنها وپیر مرد ها زیر افتاب نشسته بودند وبا عکسی که از رهبر به دست داشتند با تو به اندازه ی یک دنیا حرف میزدند. بغضم گرفت وقتی حضور انبوه روحانیت را دیدم وقتی برای بیعت با مقتدایشان امده بودند. وقتی پیر وجوان مردم شهر را در انتظار استقبال از رهبر  میدیدم. وقتی بچه های کوچیک را میدیدم که با چه ذوقی سر اینکه کدومشون عکس قشنگ تری از رهبر دارن مسابقه میگذاشتند...




ادامه دارد
- قسمت سوم این نوشته به زودی منتشر خواهد شد وقسمت چهارم (آخر) هم بعد از پایان سفر امام به کرمانشاه. انشاالله

سایت ویژه سفر امام به کرمانشاه:www.sayyedali.com

۰ نظر
ایمان ایرانی

فقط اشک ریختن مجاز است...

بسم رب الشهدا و الصدیقین

هر بلائى کز تو آید، رحمتى است‌
هر که را رنجى دهى، خود راحتى است‌

زان به تاریکى گذارى بنده را
تا ببیند آن رخ تابنده را

تیشه زان بر هر رگ و بندم زنند
تا که با عشق تو پیوندم زنند

زبان من در برابر دیدار عاشقانه امام جانبازمان با جانبازان عزیز فقط سکوت را جایز میداند و برعکس چشمانم بدجوری باران را میطلبد...
در برابر این تصاویر فقط اشک ریختن جایز است...








- آقا قربون شما بشم که از دست دوست و دشمن زجر می‌کشید...
- رهبر آیه‌ای را که بالای جایگاه نوشته شده بود را نشان دادند و گفتند: آن جا را ببین. نوشته: فَاسْتَبْشِرُواْ بِبَیْعِکُمُ الَّذِی بَایَعْتُم بِهِ وَذَلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ*.( اکنون بشارت باد بر شما به داد و ستدی که با خدا کرده‌‌اید و این پیروزی بزرگی برای شما است.)







*متن کامل شعری که یک جانباز قطع نخاعی مقابل رهبر انقلاب خواند:

گرچه از دست وپا فتادستم
عهد و پیمان خویش نشکستم

گرچه عضوی نمانده دربدنم
عضوی از عاشقانتان هستم

برلبت چون "خم می نی" است مدام
از شمیم حضورتو مستم

حسرتی هست دردلم که چرا
به شهیدان حق نپیو ستم

خواب دیدم که در رهت آقا
باز سربند یا علی بستم

با همان شور روزهای نبرد
از سر خاکریز می جستم

امر کردی به پیش می رفتم
دشمنت را به تیر می بستم

تاکه برپا بود ولایت عشق
ایچنین روی چرخ بنشستم

گرچه رنجور وخسته ام اما
تا نفس هست با شما هستم...







*امام خامنه ای:البته زبان ما قاصر است که بخواهیم از شماها که هستى‌تان را، وجودتان را، سلامتى‌تان را، آسایش یک عمر را در پاى انقلاب و اسلام نثار کردید، تشکر کنیم. واقعاً باید خطاب به شماها گفت: «فاستبشروا ببیعکم الّذى بایعتم به»؛(1) بشارت باد به شما، با این معامله‌اى که با خدا کردید.


*و من وتو چه میدانیم که جانباز قطع نخاع گردنی یعنی چه؟!

*آقا از چه کسی تقاضای چفیه کرد؟(حاشیه های دیدار با جانبازان)

*زیباترین هدیه بعد از 28 سال مجروحیت

*حاشیه نگاری متفاوت یک جانباز از دیدار با رهبری

۰ نظر
ایمان ایرانی

در باغ شهادت باز باز است

*امام خمینی(رض): این وصیت نامه هایی که این این شهدای عزیز می نویسند مطالعه کنید،پنجاه سال عبادت کردید و خدا قبول کند ،یک روز هم یکی از این وصیت نامه ها رو بگیرید و مطالعه کنید و فکر کنید.
 
*امام خامنه ای(مدظله العالی):
منشور معنوی انقلاب، وصیت نامه امام و شهداست.

وصیت نامه شهید مجتبی بابایی‌زاده از شهدای اخیر سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
در درگیری با گروهک تروریستی پژاک

۰ نظر
ایمان ایرانی

یک نکته از هزاران در مورد حضرت آیت الله بهجت(ره)



1-مرحوم آیت الله العظمی بهجت (ره) و بشارت نزدیکی ظهور

مرحوم آیت الله العظمی بهجت (ره:)
ما تاکنون به جوانها بشارت میدادیم که ظهور حضرت بقیه الله اعظم(عج) را درک خواهند کرد ولی اینک به پیرها هم بشارت میدهیم که دوران ظهور را خواهند دید. کتاب حدیث وصال ص 123

۰ نظر
ایمان ایرانی