بسم رب عباس

هرکاری کردم وبه هر دری زدم نشد... نتونستم بنویسم آنچه در ذهنم بود. قلم بهم اجازه نداد. وشاید دستی غیبی بهم گفت توی گنه کار حق نداری بنویسی همچنین حرف بزرگی را که در ذهن داری...

حرفی در مورد یک آقا،:عباس علمدار حسین.
حرفی در مورد یک رهبر: سیدعلی فرزند فاطمه. و دست مجروحش...
حرفی در مورد یک روز:9دی 88.
حرفی در مورد یک امت: اصحاب عاشورایی امام عصر.
حرفی در مورد یک شعار یا بهتر بگم یک توسل:علمدار کجایی؟


نشد.به هر دری زدم نتونستم بنویسم جز این چند عبارت را . عباراتی که انانی که اهل هستند با همین عبارات کوتاه میخوانند تا ته حرف  را...
 


"در ظهر عزا حرمت ارباب شکستند،
علمدار کجایی؟ علمدار کجایی؟...
این فتنه گران راه عزادارت رو بستند،
علمدار کجایی؟ علمدار کجایی؟..."

امت منتظر... ظهر 9دی خالصانه صدا زدند همانی را که باید... همانی را که با دستان بریده اش همان روز به فریاد میلیونها شیعه عاشق ولایت جواب داد...عباس همان روز کار را تمام کرد...انقلاب تا ظهور بیمه اباالفضل شد...




اگر به من بگویند مخاطب اصلی 9دی کیست... میگویم خودشان،
مهدی فاطمه(عج).
9دی یعنی آقاجان ما را ببین چگونه ایستاده ایم...آخرین دعاهایت را در حقمان بکنید که داریم همانی میشویم که خودتان برای امدنتان میخواهید...

مولا اخرین کارهایش را در حال انجام دادن است. آخرین امتحانات خواهد آمد.. .که
صدای پای...
انشاالله.