بسم الله الرحمن الرحیم

به مناسبت سومین سالگرد رحلت جانسوز عارف روشن ضمیر حضرت آیات الله العظمی محمدتقی بهجت(ره)

خاطراتی از آیت الله بهجت به روایت حجت الاسلام آقاتهرانی

بارها قرار بود آقا بیاید ولی....

تابستان حدود 23 سال قبل بود که یکی از علمای بزرگ از دنیا رفت. ما حدود پانزده نفر بودیم که می رفتیم درس آیت الله بهجت. آیت الله مصباح هم به بنده توصیه کرده بود که پای درس ایشان زودتر بروید و دیرتر بیایید بیرون تا غیر از درس، از آقای بهجت بهره های دیگر هم ببرید. آن روز یادم هست درس که تمام شد ایشان با یک حالت خاصی فرمودند که نمی دانم آقایان خبر دارند یا نه ولی خوب است که توجه داشته باشید. آیت الله بهجت به ما فرمودند که یکی از دوستان لبنانی من که تشرف خدمت حضرت دارد آمده بود قم و می گفت در تابستان وقتی در محضر آقا در لبنان بودم، ایشان به من فرمودند که فلانی من می خواهم بروم نجف شما هم می آیید؟ دوست لبنانی هم به حضرت گفته بود بله! به یکباره می بیند که در و دیوار و آدمها همه عوض شدند و متوجه می شود که رسیده اند به نجف! آقا می رسند به در خانه ای یاالله می گویند و وارد می شوند که منزل همان عالمی بوده که تابستان مرحوم شده بود. این دوست لبنانی آیت الله بهجت به ایشان گفته بود که من هم وارد اتاق شدم و پشت در ایستادم و در را بستم. دیدم حضرت با آن عالم بزرگوار صحبت می کنند. من الفاظ را می شنیدم ولی نمی فهمیدم. بعد از حدود نیم یا یک ساعت آقا آمدند بیرون خداحافظی کردند. بعد آقا به من فرمودند که این آقای بزرگوار یک هفته بیشتر زنده نیست و من هم آمده بودم برای خداحافظی. البته ایشان از ما گلایه کرد، چون من به این بنده خدا قول داده بودم که تا در قید حیات هست، ظهور من اتفاق می افتد، اما چه کنم که باز هم به امر الهی در ظهورم تاخیر افتاد! یعنی ببینید بنا بود حدود بیست و چند سال قبل ظهور اتفاق بیافتد ولی باز هم تاخیر افتاد! ]برخی[ اتفاقات می تواند نشانه هایی از ظهور باشد ولی ممکن است به دلیل کمبود ظرفیت ما این امر الهی باز هم تاخیر بیفتد ... این خودش یک نکته ای است که مرحوم سید بن طاووس به فرزندشان در کشف المحجة می گویند که بارها قرار بود آقا بیاید و همه چیز تمام شده بود ولی باز تاخیر افتاد.

 

دنبال نقش خودمان در ظهور باشیم

 از همان نوزده سالگی ایشان به ما می فرمودند مراقب خودتان باشید مریض نشوید چون ظهور نزدیک است. باور کنید ما همیشه مراقب بودیم می گفتیم شاید همین روزها ظهور اتفاق بیافتد. این آمادگی خیلی مهم است. فکر میکنم هر بچه مسلمانی باید نگاه کند ببیند که کجا ایستاده و در هنگام ظهور چه نقشی بعهده دارد. از مردم عادی گرفته تا وکیل و وزیر و رییس جمهور، مهم این است که ما به دنبال نقش خودمان باشیم نه به دنبال نقش حضرت! ایشان که معلوم است خواهد آمد و در چه جایگاهی خواهد بود. ما باید به جایگاه خودمان برسیم.

 

آیت الله بهجت به فکر نابودی شاه بود

این خاطره ای را که می گویم از پسر آیت الله بهجت، علی آقا شنیدم. ایشان می گفت که قبل از 15 خرداد سال 42 در طول یک سال شاید حدود سیزده بار حضرت امام و آیت الله بهجت با هم دیدار داشتند. ایشان می گفت که در یک جلسه آن من بودم یادم هست که آیت الله بهجت خیلی انقلابی موضع می گرفت و با امام همراهی می کرد. همان روزهای اول ایشان به حضرت امام فرموده بود که آقا، شاه باید برود. حتی فرموده بود اینهایی که اطراف شاه هستند دنبال دنیا هستند یکی از اینها را بخواهید تا دنیایش را تامین کنیم و شاه را نابود کند. این را هم به امام فرموده بودند که شما باید چهل نفر را تربیت کنید تا همین که شاه نابود شد، امور را بدهید دست اینها بعد امام فرموده بودند که من چهار نفر هم ندارم. این را می دانید که برخی از بزرگان حوزه در آن روزها فکر می کردند شاه را نمی شود دست زد! اینها به امام می گفتند که شاه بماند او را مدیریت می کنیم ولی بقیه را باید اصلاح کنیم! در حالی که آیت الله بهجت از همان زمان همراه امام بود و می فرمود شاه باید برود. همین نکته درک بالا و تیزبینی انقلابی آیت الله بهجت را نشان می دهد.

 

حتی سید احمد را هم گفتند بیرون برود!

یادم هست ما یک جمعی بودیم که در خانه ای حدود بیست و چهار نفر که زیر نظر حضرت آیت الله مصباح درس می خواندیم. همان روزهای اول ورود امام (ره) به قم بود که یکی از دوستان رسیده بود خدمت آیت الله بهجت. ایشان هم فرموده بود برو خانه امام و بگو من میخواهم آقای خمینی را ببینم. بعد فرمودند به هیچ کس دیگر هم نگو فقط به خود امام بگو. می گفت آمدم خانه امام و گفتم با آقا کار دارم و یک پیامی هم از یکی از آقایون مراجع دارم. پاسدارها گفتند نمی شود، اصرار کردم تا بالاخره خود حاج احمد آقا آمد بیرون که چی میگویید. گفتم من یک پیامی از آیت الله بهجت دارم که باید فقط به خود امام بگویم. رفتم خدمت امام ایشان فرمودند بفرمایید. گفتم از طرف آیت الله بهجت پیامی آورده ام. امام تا اسم آقای بهجت را شنیدند، احترام کردند و خودشان را جمع و جور کردند. بعد فرمودند بفرمایید ایشان ساعت چهار بیایند. آقای بهجت آمدند خدمت امام و بعدها که امام برای پاسخ به این دیدار آمدند منزل آقای بهجت، وقتی بر آقای بهجت وارد شدند نگذاشتند کسی در اتاق بماند حتی آسید احمد آقا را هم گفتند که بروند بیرون، چفت در را هم بسته بودند و حدود دو ساعت با هم خلوت کردند.

نامه ای که دل آقا را آرام کرد

آیت الله مصباح رابط بین آیت الله بهجت و حضرت آقا بودند. البته امام (ره) خودشان به حضرت آیت الله خامنه ای فرموده بودند که از آقای بهجت استفاده کنید. ایشان هم نامه ای می نویسند میدهند به حاج آقای مصباح که این را شما لطف کنید و بدهید به آقای بهجت. البته ظاهرا آن طور که من اطلاع دارم حاج آقا برای ثبت این مکاتبات حساس شرط میگذارند که من به شرطی نامه رسانی میکنم که نامه را ببینم و نسخه ای هم کپی کنم و نگه دارم! حضرت آقا هم به دلیل علاقه خاصی که به آیت الله مصباح داشتند، قبول میکنند. ظاهرا حضرت آقا تقاضای دستورالعمل داشتند که آیت الله مصباح می آوردند و آیت الله بهجت هم در پاسخ در مواقعی خودشان می نوشتند و در مواقعی هم به حاج آقا می فرمودند که این موارد را بنویسید و به ایشان تحویل بدهید. یکبار رهبر انقلاب برای آقای بهجت می نویسند که من این موارد را انشاءالله عامل خواهم بود که آقای بهجت در پاسخ نوشته بودند اینها را عمل کنید، در فرصتی که پیش بیاید دیگر شما برای من نامه ننویسید، من خودم برای شما نامه مینویسم. تا این که امام از دنیا رفتند، یادم است ما مشهد بودیم که حاج آقای مصباح برای بیعت با آقا آمده بودند تهران و از آنجا هم  آمدند مشهد. ما خدمتشان رسیدیم و از اوضاع پرسیدیم. حاج آقا فرمودند که برای بیعت رفته بودم خدمت آقا ولی خدا را شکر دست خالی نرفتم چون آیت الله بهجت یک نامه چهار صفحه ای برای حضرت آقا، نوشتند که شروع نامه هم این بود که بنده انتصاب حضرتعالی را به سمت مقام ولایت و رهبری تبریک عرض میکنم و بعد شروع کرده بودند که حالا دیگر وظایف شما این است. بعد آقا به آیت الله مصباح فرموده بودند که تا حالا خیلیها از مردم و مسئولین با من بیعت کردند ولی هیچ کدام دلم را آرام نکرد که من در این جایگاه باید باشم یا نه الّا این نامه که خیالم را راحت کرد. چون میدانم که ایشان اصلا بر مبنایی که دیگران ممکن است بنویسند و حرف بزنند، نمی نویسند وصحبت نمی کنند.

منبع



گفت‌وگوی مشروح فارس با فرزند آیت‌الله بهجت-1
سفارش علامه جعفری به علی بهجت/ راز چمدان آیت‌الله بهجت چه بود؟اینجا


گفت‌وگوی مشروح فارس با فرزند آیت‌الله بهجت-2
مواضع سیاسی و وصیت آیت‌الله بهجت/ رساله‌ای که 7 بار بدون اسم چاپ شد.اینجا